اميد وصل تو کاري درازست

شاعر : انوري

اميد الحق نشيبي بي‌فرازستاميد وصل تو کاري درازست
تمنا را زبان باري درازستطمع را بر تو دندان گرچه کندست
در هر دو جهان گويي فرازستره بيرون شد از عشقت ندانم
لبت را گو که آخر ترکتازستبه غارت برد غمزه‌ت يک جهان جان
بسا عيد و عروسي کز تو بازستدر اين ماتم‌سرا يعني زمانه
طرب در روزه عشرت در نمازستنگويي کاين چنين عيد و عروسي
چنان پوشيده شد گويي که آزستحديث عافيت يکبارگي خود
که معشوق از دو گيتي بي‌نيازستنياز اي انوري بس عرضه کردن